واژگونی خودروی زائران در محور امیدیه - ماهشهر ۴ کشته و مصدوم بر جای گذاشت وقوع زلزله قدرتمند ۶.۱ ریشتری در ترکیه وعده پرسپولیس پس از تجمع هواداران: ۲ بازیکن دیگر جذب می‌کنیم مصدومیت ۱۳ نفر بر اثر واژگونی ون زائران اربعین کشتی فرنگی ایران نایب قهرمان شد این مهاجم ایرانی بهترین بازیکن فصل گذشته لیگ امارات شد سردار آزمون برنده توپ طلای امارات شد + فیلم آخرین وضعیت آتش‌سوزی گسترده در انبار ساختمان شماره ۲ ساوه پیوستن مهاجم ۱۸ ساله به استقلال/پدیده جوان فوتبال اهواز کیست؟ مریم آزمون سرمربی تیم فوتبال زنان پرسپولیس شد پایان روز نخست بسکتبال کاپ آسیا با برد چین تایپه + نتایج رقابت‌ها شیخ نعیم قاسم: اگر سلاحمان را تحویل دهیم، تجاوز متوقف نخواهد شد نواف سلام: ارتش به تدوین طرحی برای انحصار سلاح مکلف شده است سرکنسول ایران در هرات: راه برای ورود قانونی اتباع افغانستان بسته نیست سخنگوی سپاه: معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی به‌نفع ایران تغییر کرده‌اند اسپانیا: الحاق غزه و کرانه باختری را هرگز به‌رسمیت نمی‌شناسیم

فرار دختر جوان با خواستگار تخیلی

دخترم حسادت عجیبی از همان دوران کودکی به خواهرش دارد و زمانی که قرص هایش را مصرف نمی کند با موجودات خیالی سخن می گوید و از خواستگاری واهی حرف می زند که قصد ازدواج با او را دارد.
تاریخ انتشار: ۲۳:۵۸ - ۲۱ مهر ۱۳۹۹ - 2020 October 12
کد خبر: ۶۲۷۶۶

به گزارش راهبرد معاصر دختر جوان ناگهان سیلی محکمی به صورت پدرش نواخت و فریاد زد: او نمی گذارد من ازدواج کنم! پدرم خواهر دوقلویم را بیشتر دوست دارد و برای من جهیزیه نمی خرد! من پسری همسن خودم را دوست دارم و از خانه فرار کردیم تا با هم به جایی دور برویم و ازدواج کنیم اما ...

 

این ها بخشی از اظهارات دختر 28ساله ای است که با چهره ای آشفته و مضطرب وارد اتاق مددکاری اجتماعی کلانتری شفای مشهد شد تا از رفتارهای پدرش برای جلوگیری از ازدواج با پسر مورد علاقه اش شکایت کند اما هنوز حرف هایش تمام نشده بود که پدر را پشت سر خود دید و عقده هایش را با نواختن یک سیلی به صورت پدر خالی کرد و به گریه هایش ادامه داد. در همین هنگام پدر میان سال دست نوازش بر سر دخترش کشید و در حالی که او را مورد تفقد پدرانه قرار می داد، به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: کارگر ساده ای هستم که به سختی هزینه ها و مخارج خانواده ام را تامین می کنم اما تلخکامی های زندگی من از روزی آغاز شد که فهمیدم دختران دوقلویم کاملا با یکدیگر متفاوت هستند و رفتارهای عجیبی دارند. آن ها دوقلوهای ناهمسان بودند و من تلاش می کردم آن ها مانند هم لباس بپوشند و مانند هم درس بخوانند ولی در این میان، «تینا» بسیار باهوش تر از «مینا» بود، به گونه ای که در مدرسه نیز بیشتر از خواهرش مورد توجه معلمان قرار می گرفت.

 

تفاوت خواهران دوقلو

آن ها استعدادهای متفاوتی داشتند اما من و اطرافیانم همواره سعی می کردیم حتی اسباب بازی و لوازم آموزشی یکسانی برای آن ها تهیه کنیم. مقایسه هوش و استعداد تحصیلی آن ها با یکدیگر یک حس تبعیض و بدبینی را در ذهن مینا به وجود آورد و او را به دختری افسرده و گوشه گیر تبدیل کرد ولی با آن که برخی از نزدیکانم دچار بیماری های روانی بودند، من اهمیتی به این موضوع ندادم، زیرا هیچ گونه آگاهی درباره اختلالات روانی نداشتم.

 

آرام آرام رفتارهای دختران دوقلویم بسیار متفاوت تر از یکدیگر شد و تینا هر روز بیشتر در تحصیل و زندگی اجتماعی پیشرفت می کرد تا جایی که اکنون دوره دکترا را می گذراند ولی مینا نتوانست دیپلم بگیرد و به دختری روان پریش تبدیل شد. بارها او را نزد پزشکان متخصص بردم ولی به خاطر هزینه های سنگین درمان نتوانستم معالجه او را ادامه بدهم. 

 

حسادت به خواهر

از سوی دیگر نیز دخترم حسادت عجیبی از همان دوران کودکی به خواهرش دارد و زمانی که قرص هایش را مصرف نمی کند با موجودات خیالی سخن می گوید و از خواستگاری واهی حرف می زند که قصد ازدواج با او را دارد. در عالم توهم و به قصد ازدواج با آن خواستگار خیالی، فرار می کند و ما مدام در پی او هستیم تا خدای نکرده حادثه تلخی رخ ندهد.

 

شایان ذکر است، اقدامات مشاوره ای و حمایتی از سوی پلیس در این باره آغاز شد.

روزنامه خراسان

ارسال نظر
آخرین اخبار